در تعریف لغوی فتنه آمده است: آن چیزی که موجب اختلال و اضطراب میشود. ریشۀ ابتلا نیز به معنی تغییر و تحول برای رسیدن به نتیجۀ مطلوب است. امتحان هم یعنی آزمایش به نحو مستمر و تلاشمند.
حال، چه چیزهایی ما را به اضطراب میاندازد؟ مرگ، پیری، بیماری، گرانی، از دست دادن و...؟ اما آیا این اتفاقات همیشه و همۀ افراد را مضطرب میکند؟ ندیدهایم کسانی را که در بزرگترین از دست دادنها آرامش داشتهاند و تکلیفشان را به خوبی انجام دادهاند؟ آیا پیش نیامده خودمان در شرایط ظاهراً سختی قرار گیریم، اما درونمان آرام باشد و به کاری که میکنیم، اطمینان داشته باشیم؟ از طرف دیگر، مگر گاهی همین امور موجب تحول و انقلاب درونی افراد نمیشوند؟ پس آیا نمیتوان نتیجه گرفت که اتفاقات بیرونی به خودی خود، نه فتنه هستند، نه ابتلا؟ بلکه نوع نگاه و نحوۀ برخورد هر فرد به هر اتفاق، آن را برای او به فتنه یا ابتلا تبدیل میکند.
همۀ از دست دادنها و همچنین به دست آوردنها، اقتضای سیستم دنیا و لازمۀ زندگی هستند و گریزی از آنها نیست. اتفاقاً بستری آمادهاند برای اینکه همیشه و همۀ افراد در آن مورد امتحان قرار گیرند تا محک بخورند و صیقل داده شوند، یعنی به مقام انسانی خود که لایق آن هستند، عروج کنند؛ و این، نتیجۀ مطلوبی است که در هر امتحان باید به آن برسند. اما عملکرد افراد در مقابل این اتفاقات یا همان امتحانات، یکسان نیست. آنجا که فرد در تشخیص وظیفه به اضطراب میافتد و نمیتواند با یقین و آرامش قلبی تصمیم درست بگیرد، دچار فتنه شده؛ دلیلش هم بیمعرفتی و عدم بصیرت به حقایق است. اما اگر این اتفاق، مایۀ تغییر و تحول او شد و وجودش را بالا برد، ابتلاست.
نظرات کاربران